۱۳۸۹ اسفند ۲, دوشنبه

تو را چه سود

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱۳۸۹ بهمن ۲۰, چهارشنبه

به بهانه 19 بهمن حماسه سیاهکل

 


 ۱۴  سالم بود که با جریان هایی مخالف رژیم شاه آشنا شدم و جنبش هایی چپ را تنها راه نجات ایران دیدم   از همان سالها با سازمان چریک هایی فدایی خلق ایران اشنا شدم
راه نجات ایران را تن ها به مبارزه مسلحانه میدیدم چون راه هایی دیگر شکست خورده بود و سازمان یک سازمان جوان که از دانشجویان انقلابی تشکیل شده بود و فسیل بودن عقاید چپ را به مانند حزب توده  ندا شتند  
در همان سال ها با ادبیات مارکسیست -   لنینیستی آشنا شدم و در ۱۵ سالگی کاپیتال مارکس را به گفتگو کشاندم...............
در ۱۶ سالگی به انگیزه مشکلات با خانواده که مخالف افکار مارکسیستی لنینیستی من بودند به هند فرستده شدم تا آنجا با موبدان پارسی بیشتر تماس داشته باشم ولی هنگامی که به هند رسیدم با کنفدراسیون دانشجو ها تماس گرفتم
در همان سال ها فعالیت خود را در گرد آوردی دانشجو ها برای تظاهرات ضد رژیم شاه آغاز کردم  و کمی دیر تر برنامه اشغال سر کنسولگری ایران در مومبای را ریختم که با پیروزی انجام شد تابلویی سرکنسولگری شاهنشای را پایین  کشیدم و تابلو پیش ساخته جمهوری ایران را بالا بردم لذتی د
اشت هنگامی که از پشت شیشه طبقه نخست پرچم هایی سرخ حزب هایی کمونیست هند و دانشجو ها را میدیدم در پوست خود نمیگنجیدم   برای مردم و دانشجوهایی ایرانی سخن رانی کردم پس از ان با ۴ تا از رفقا  و پس از ۳ روز خود را تسیلم پلیس هند کردیم
پس از ۲۲ بهمن به ایران بازگشتم  و به انگیزه داشتن سواد بالایی سیاسی با سن کم  ولی با سابق درخشان پس از گفتگو هایی سیاسی عقیدتی و گفتگو ها در باره ادبیات و آموزش هایی مارکسیست لنینیستی به عضویت سازمان در آمدم و مسول  تبلیغات و کتاب خوانی و تشکیل هسته هایی مطا لعآتی   شدم.........

سال ها گذشت ....
از دل و جان و با شوق به یکی از کشور هایی سوسیالیستی رفتم تا از نزدیک پیشرفت هایی بزرگ ان ها را ببینم آزادی را حس کنم و ببینم که فقر ریشه کن شده ببینم که رفیق لنین زحمتش به هدر نرفته و درفش سرخ بر  روی بام هر خانه استوار ایستاده  .در روزهایی نخست مردمی دل مرده دیدم که با یک پاکت سیگار دخترانش با غریبه ها و توریست ها هم خوابگی  میکردند نمیتوانستم باور کنم این ها حتمن عا مل امپریالیست بودند
مغازهها خالی بود سهمیه هر خانواده ۱ لیتر روغن و ۱ کیلو شکر بود . راه ها به بد ترین گونه خود بود بهداشت رایگان ولی در بد ترین و پایین ترین سطح بود 
و تا رشوه نمیدادی پزشک تو را نمیدید
  مردم کوچه و بازار ناراضی بودند من که با خوش حالی به ان ها تواریش( به روسی و به چم رفیق ،کمونیست ها برای هم استفاده میکنند )میگفتم  ان ها حالشان از این پسوند به هم میخورد در خانه ان ها نه درفش سرخی بود و نه عکس رفیق لنین .افراد حزب در بهترین خانه ها زندگی میکردند و بهترین خوراک ها را داشتند آب گرم در هوایی منهای ۲۰ درجه روزی یک ساعت بود و افراد حزب در خانه خود سونا و استخر هایی ابه گرم داشتند البته در بیرون از خانه خود را چنان ساده و با لباسی ساده نشان میدادند کاری که امروز هم سر دم داران جمهوری اسلامی میکنند شگفتا که پرولتاریا از لنین و مارکس متنفر بودند و افراد پول در و سر دم داران با شوق از لنین میگفتند کم کم دریافتم چگونه سالیان سال به خود و به ما دروغ گفتند و بیهوده زیستم و برای آرمانی دروغین جنگیدیم ..... پس از سالیان سال باور به پوچی رسیدم درد داشتم و با خود میجنگیدم میگریستم که چگونه افکار پوچ را آگهی میکردم ....
دیر تر در انقلابشان بر  ضد رژیم سوسیالیستی و حکومت دیکتاتوری در کنارشان ایستادم به ان ها درست کردن کوکتل مولوتف  و استفاده از کلاشنیکف را یاد دادم و در گرفتن دفتر مرکزی حزب کمونیست به ان ها یاری دادم عکس هایی لنین را پایین کشیدم درفش سرخ را به زیره پا انداختم  
جهان سر به سر عبرت و  حکمت   است
چرا بهره ما همه غفلت است

  پاره ای   از خاطرات یک عضو پیشین  سازمان چریک هایی  فدایی خلق ایران

بسیار شندیده یم که میگویند خوب این و ان رویداد رخ داده ولی اکنون چه کنیم دوستان گذشته  چراغ راه آینده   است باید خواند  و یاد گرفت و اشتباهت را دوباره تکراره نکرد.
باید روش دو گام به پیش یک گام به پس را اجرا کنیم در هر دو گامی به پیش یک گام برگردیم و ارزیابی کنیم و تند تند بدون برسی په پیش نرویم که راهرو ان است که آهسته و پیوسته  رود
سیاهکل چگونه آغاز شد:
علی صفایی در سال ١٣١٨ در تهران متولد شد . در دوران تحصیل در هنرستان صنعتی تهران با سعید کلانتری آشنا و در با او همکاری نزدیکی داشت . با آشنایی با جنبش کارگری ، مارکسیسم _ لنینیسم را پایه فکر ی خود قرار داد  .او  گروه کوه نوردی کاوه را پایه گذاری کرد  و یکی از فعالین مبارزات صنفی دانش آموزی و از کوه نوردان برجسته آن سال ها شد. 

۱۳۸۹ بهمن ۱۹, سه‌شنبه

«سکوت در برابر دروغ دروغگو» توسط مراجع

دروغ دروغه ولی نگاه کنید آیات عظام دیدگاهشون چیه, خوب چگونه میشود به این ها باور داشت
آفتاب: آیات عظام «مکارم شیرازی»، «صافی گلپایگانی»، «حسینی زنجانی»، «علوی گرگانی» و « نوری همدانی» به استفتای ایسنا درباره‌ "سکوت در برابر دروغ دروغگو"پاسخ دادند.


متن سوال و پاسخ مراجع عظام به شرح زیر است:
سوال: نظر حضرتعالی درباره‌ی «سکوت در برابر دروغ دروغگو» چیست؟


پاسخ آیت‌الله ‌العظمی‌مکارم شیرازی: در صورتی که دروغ او سبب مفسده‌ای بشود جایز نیست.


پاسخ آیت‌الله العظمی‌صافی‌گلپایگانی: موارد مختلف است حکم کلی نمی‌توان کرد.


پاسخ آیت‌الله ‌العظمی‌علوی‌گرگانی: همه جا وظیفه نداریم که دروغگو را رسوا نماییم وچه بسا در مواردی رسوا کردن دروغگو جایز نباشد.


پاسخ آیت‌الله‌العظمی‌نوری همدانی: چنانچه سکوت در مورد مسأله مذکور موجب مفسده‌ شود جایز نیست.


پاسخ آیت‌الله ‌العظمی‌حسینی زنجانی: سکوت جایز نیست مگر ضرر به معترض داشته باشد.